شــــب ها که خیره که میشوم به آسمــان

از خودم می پرسم: 

"واقعا من و مشکلاتــم کجای این دنیای به این بزرگی را گرفته ایم؟" 

شاید نقشه ای پشت اینکار بوده

که شب ها بزرگی دنیا بیشتر به چشم بیاید، تا همه بتوانند درک کننــد که آن مانع بزرگ در زندگی تک تکمان، واقعا چقــدر کوچک و ناچیز است! شاید نقشه ای در کار بوده، که بتوان هر چند وقت یکبار از روی زمین پــرواز کرد به دنیایی که برای هیچــکس نیست!

 سند ندارد

قولنامه ندارد

اجاره و رهن ندارد

سرزمینی برای همه

سرزمینی که هیچکس درش بزرگ نیست

مشکلاتش هم همینطور!

 سرزمینی که در هر جایی که باشی

درست بالای سرت است

صدایت میکند

شب ها ولی نوای دعوتش بلــندتر به گــوش میرسد

شب ها مــــیشود پــرواز کرد.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها